معنی فارسی percussionize
B1پرکاشن کردن، اضافه کردن آلات پرکاشن به یک اجرا یا اثر موسیقایی برای ایجاد تنوع و شور و نشاط بیشتر.
To adapt or arrange music for percussion instruments, adding rhythmic elements.
- VERB
example
معنی(example):
موسیقیدان تصمیم گرفت تا اجرا خود را با تکنیکهای پرکاشن زندهتر کند.
مثال:
The musician decided to percussionize his performance to make it more lively.
معنی(example):
او میخواست آهنگ سنتی را برای آلبوم جدیدش با تکنیکهای پرکاشن زنده کند.
مثال:
She wanted to percussionize the traditional song for her new album.
معنی فارسی کلمه percussionize
:
پرکاشن کردن، اضافه کردن آلات پرکاشن به یک اجرا یا اثر موسیقایی برای ایجاد تنوع و شور و نشاط بیشتر.