معنی فارسی periodization

B2

فرآیند تقسیم‌بندی زمنی به دوره‌های خاص برای مطالعه و تحلیل.

The process of dividing a continuous process into distinct and identifiable periods.

example
معنی(example):

دوره‌بندی به تاریخ‌نگاران کمک می‌کند تا دوره‌های مختلف را دسته‌بندی کنند.

مثال:

Periodization helps historians categorize different epochs in history.

معنی(example):

دوره‌بندی پروژه برای مدیریت آن حیاتی بود.

مثال:

The periodization of the project was crucial for its management.

معنی فارسی کلمه periodization

: معنی periodization به فارسی

فرآیند تقسیم‌بندی زمنی به دوره‌های خاص برای مطالعه و تحلیل.