معنی فارسی perishableness

B2

ویژگی‌هایی که نشان می‌دهد یک ماده غذایی ممکن است به زودی خراب شود.

The characteristic of being likely to deteriorate over time.

example
معنی(example):

فاسد شدن محصولات لبنی نیاز به مقررات سخت‌گیرانه در دسترسی دارد.

مثال:

The perishableness of dairy products requires strict handling regulations.

معنی(example):

در دستورپخت‌ها، فاسد شدن مواد ممکن است زمان‌های پخت را تعیین کند.

مثال:

In recipes, the perishableness of ingredients may dictate cooking times.

معنی فارسی کلمه perishableness

: معنی perishableness به فارسی

ویژگی‌هایی که نشان می‌دهد یک ماده غذایی ممکن است به زودی خراب شود.