معنی فارسی perishment
B1فرایند مردن، از بین رفتن یا زوال.
The state of dying, decaying, or being destroyed.
- NOUN
example
معنی(example):
زوال گیاهان به دلیل تغییرات محیطی بود.
مثال:
The perishment of the plant life was due to environmental changes.
معنی(example):
این کتاب به زوال تمدنهای باستانی میپردازد.
مثال:
The book discusses the perishment of ancient civilizations.
معنی فارسی کلمه perishment
:
فرایند مردن، از بین رفتن یا زوال.
