معنی فارسی periwigged

B1

حالت یا ظاهر فردی که کلاهی موی مصنوعی بر سر دارد، معمولاً به عنوان یک نشانه از مقام یا حرفه خاص.

Dressed in a periwig; wearing a wig, especially in historical contexts.

example
معنی(example):

وکیل در دادگاه با کلاه موی پرکنده حاضر شد.

مثال:

The lawyer appeared periwigged in court.

معنی(example):

شخصیت بازیگر برای فیلم تاریخی با کلاه موی پرکنده شده بود.

مثال:

The actor's character was periwigged for the historical film.

معنی فارسی کلمه periwigged

: معنی periwigged به فارسی

حالت یا ظاهر فردی که کلاهی موی مصنوعی بر سر دارد، معمولاً به عنوان یک نشانه از مقام یا حرفه خاص.