معنی فارسی permissive

B1

سهل‌گیر، کسی که محدودیت‌های کمی برای رفتار یا فعالیت‌های دیگران دارد و با آزادی بیشتری برخورد می‌کند.

Allowing or characterized by freedom of behavior; not strict.

adjective
معنی(adjective):

Giving permission, or predisposed to give it; lenient

معنی(adjective):

(of a footpath) open to the public by permission of the landowner

معنی(adjective):

That allows the replication of viruses

example
معنی(example):

والدین در مورد برخی از قوانین می‌توانند سهل‌گیر باشند.

مثال:

Parents can be permissive about some rules.

معنی(example):

مدرسه برای خلاقیت محیطی سهل‌گیر دارد.

مثال:

The school has a permissive environment for creativity.

معنی فارسی کلمه permissive

: معنی permissive به فارسی

سهل‌گیر، کسی که محدودیت‌های کمی برای رفتار یا فعالیت‌های دیگران دارد و با آزادی بیشتری برخورد می‌کند.