معنی فارسی permutated

B1

به معنای تغییر شکل داده شدن یا جابجایی اجزا به شکلی جدید.

Changed or rearranged; transformed into a different state or configuration.

verb
معنی(verb):

To carry out a permutation upon.

example
معنی(example):

مجموعه داده برای تحلیل تغییر شکل داده شده است.

مثال:

The data set has been permutated for analysis.

معنی(example):

پس از اینکه مدل تغییر شکل داده شد، نتایج جدیدی مشاهده شد.

مثال:

After the model was permutated, new outcomes were observed.

معنی فارسی کلمه permutated

: معنی permutated به فارسی

به معنای تغییر شکل داده شدن یا جابجایی اجزا به شکلی جدید.