معنی فارسی personately
B1به صورت شخصی و خصوصی به موضوعات پرداخته شود.
In a manner that is personal or intimate.
- ADVERB
example
معنی(example):
وقتی او به صورت شخصی صحبت میکرد، اطمینان حاصل میکرد که همه شامل شوند.
مثال:
When speaking personately, she made sure everyone felt included.
معنی(example):
او مسائل را به صورت شخصی بیان کرد تا با شنوندگان خود ارتباط برقرار کند.
مثال:
He addressed the issues personately to connect with his audience.
معنی فارسی کلمه personately
:
به صورت شخصی و خصوصی به موضوعات پرداخته شود.