معنی فارسی personified
B1فعل تجسم دادن در زمان گذشته، به معنای نسبت دادن ویژگی‌های انسانی به اشیاء یا موجودات زنده.
To have given human qualities to a character or object.
- verb
verb
معنی(verb):
To be an example of; to have all the attributes of.
مثال:
Mozart could be said to personify musical genius.
معنی(verb):
To create a representation of (an abstract quality) in the form of a character.
مثال:
The writer personified death in the form of the Grim Reaper.
example
معنی(example):
شخصیت داستان به عنوان یک جنگجوی شجاع تجسم داده شده بود.
مثال:
The character in the story was personified as a brave warrior.
معنی(example):
در فیلم، سگ به گونه‌ای تجسم داده شده بود که صحبت کند و مانند انسان رفتار کند.
مثال:
In the film, the dog was personified to speak and act like a human.
معنی فارسی کلمه personified
:
فعل تجسم دادن در زمان گذشته، به معنای نسبت دادن ویژگی‌های انسانی به اشیاء یا موجودات زنده.
