معنی فارسی persuasory
B2متقاعدکننده، مربوط به توانایی متقاعد کردن دیگران.
Relating to the ability to persuade.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهارتهای متقاعدکننده او در حرفه فروش به او کمک کرد.
مثال:
His persuasory skills helped him in his sales career.
معنی(example):
این دوره بر روی توسعه تکنیکهای متقاعدکننده تمرکز دارد.
مثال:
The course focuses on developing persuasory techniques.
معنی فارسی کلمه persuasory
:
متقاعدکننده، مربوط به توانایی متقاعد کردن دیگران.