معنی فارسی perturbative
B1پریشانکننده، به معنای موضوعی که باعث ایجاد اختلال یا ناراحتی میشود.
Causing disturbance or interference.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of, pertaining to, or causing perturbation
example
معنی(example):
تاثیرات پریشانکننده سیاست جدید مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
مثال:
The perturbative effects of the new policy were analyzed.
معنی(example):
نظرات پریشانکننده او باعث شد تا مکالمه تنشزا شود.
مثال:
His perturbative remarks made the conversation tense.
معنی فارسی کلمه perturbative
:
پریشانکننده، به معنای موضوعی که باعث ایجاد اختلال یا ناراحتی میشود.