معنی فارسی pet.

B1

نقیضه بنام درخواستی برای کنار گذاشتن یا پرورش حیوان خانگی، معمولاً برای آموزش یا محبت.

A term emphasizing the act of caring for a pet.

example
معنی(example):

باید حیوان خانگی را به دامپزشک ببرم.

مثال:

I have to take the pet to the vet.

معنی(example):

نگهداری از یک حیوان خانگی نیاز به زمان و تلاش دارد.

مثال:

Taking care of a pet requires time and effort.

معنی فارسی کلمه pet.

: معنی pet. به فارسی

نقیضه بنام درخواستی برای کنار گذاشتن یا پرورش حیوان خانگی، معمولاً برای آموزش یا محبت.