معنی فارسی phalangic
C1ویژگی یا ساختاری که مرتبط با فلانژها است و در زیستشناسی مورد مطالعه قرار میگیرد.
Relating to or resembling a phalanx, often used in biological contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار فلانژیک موجود زنده به آن کمک میکند تا به محیطهای مختلف سازگار شود.
مثال:
The phalangic structure of the organism helps it to adapt to various environments.
معنی(example):
تحقیقات درباره ویژگیهای فلانژیک در درک تکامل ضروری بوده است.
مثال:
Research on phalangic features has been crucial in understanding evolution.
معنی فارسی کلمه phalangic
:
ویژگی یا ساختاری که مرتبط با فلانژها است و در زیستشناسی مورد مطالعه قرار میگیرد.