معنی فارسی phantasmally

B2

به شکلی غیرواقعی یا خیالی، به طور واضح کسی که در حال حرکت است.

In a manner that seems unreal or ghostly.

example
معنی(example):

او به طور خیالی در سراسر صحنه حرکت کرد و تماشاچیان را مجذوب کرد.

مثال:

She moved phantasmally across the stage, captivating the audience.

معنی(example):

روح به طور خیالی در اتاق تاریک ظاهر شد.

مثال:

The ghost appeared phantasmally in the dark room.

معنی فارسی کلمه phantasmally

: معنی phantasmally به فارسی

به شکلی غیرواقعی یا خیالی، به طور واضح کسی که در حال حرکت است.