معنی فارسی pharyngoglossal

B2

فراژینوگلاسال به عصب یا ناحیه‌ای اشاره دارد که ارتباطی با زبان و حلق دارد.

Relating to the pharynx and the tongue.

example
معنی(example):

عصب فرنگوگلاسال برای حرکت زبان حیاتی است.

مثال:

The pharyngoglossal nerve is crucial for tongue movement.

معنی(example):

آسیب به ناحیه فرنگوگلاسال می‌تواند بر گفتار تاثیر بگذارد.

مثال:

Damage to the pharyngoglossal area can affect speech.

معنی فارسی کلمه pharyngoglossal

: معنی pharyngoglossal به فارسی

فراژینوگلاسال به عصب یا ناحیه‌ای اشاره دارد که ارتباطی با زبان و حلق دارد.