معنی فارسی phew

A2 /fjuː/

یک کلمه که برای ابراز راحتی یا تنش‌زدایی پس از یک موقعیت نگران‌کننده یا استرس‌آور به کار می‌رود.

An exclamation used to express relief.

interjection
معنی(interjection):

Used to express relief of tension, fatigue, or surprise.

مثال:

Phew, that took a long time to cook!

معنی(interjection):

Used to show disgust.

مثال:

Phew, it stinks in here!

example
معنی(example):

اوه! این نزدیک بود.

مثال:

Phew! That was a close call.

معنی(example):

اوه، بالاخره تکالیفم را تمام کردم.

مثال:

Phew, I finally finished my homework.

معنی فارسی کلمه phew

: معنی phew به فارسی

یک کلمه که برای ابراز راحتی یا تنش‌زدایی پس از یک موقعیت نگران‌کننده یا استرس‌آور به کار می‌رود.