معنی فارسی philanthropian
B1مربوط به فعالیتهای انسانی برای کمک به دیگران و بهبود شرایط اجتماعی.
Relating to charitable acts or organizations that promote human welfare.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بسیاری از سازمانهای فیلانتروپی برای عدالت اجتماعی کار میکنند.
مثال:
Many philanthropian organizations work for social justice.
معنی(example):
تلاشهای فیلانتروپی در جامعه تأثیر قابل توجهی داشت.
مثال:
The philanthropian efforts in the community made a significant impact.
معنی فارسی کلمه philanthropian
:
مربوط به فعالیتهای انسانی برای کمک به دیگران و بهبود شرایط اجتماعی.