معنی فارسی philatelistic

B2

دستنامه‌نگاری، مرتبط با جمع‌آوری و مطالعه تمبرها.

Relating to the collection and study of stamps

example
معنی(example):

دانش دستنامه‌نگاری او به او کمک می‌کند تمبرهای نایاب را پیدا کند.

مثال:

Her philatelistic knowledge helps her find rare stamps.

معنی(example):

آنها به یک نمایشگاه دستنامه‌نگاری رفتند تا مجموعه خود را به نمایش بگذارند.

مثال:

They attended a philatelistic exhibition to showcase their collection.

معنی فارسی کلمه philatelistic

: معنی philatelistic به فارسی

دستنامه‌نگاری، مرتبط با جمع‌آوری و مطالعه تمبرها.