معنی فارسی phiz

B1

فیز، ظاهری یا حالت صورت یک فرد، به ویژه وقتی که بیانگر احساسات است.

The face or facial expression of a person, especially when conveying emotion.

noun
معنی(noun):

(chiefly Britain) The face.

example
معنی(example):

او یک قیافه خنده‌دار درست کرد که همه را به خنده انداخت.

مثال:

He made a funny phiz that made everyone laugh.

معنی(example):

قیافه او نشان‌دهنده شگفتی‌اش از خبر غیرمنتظره بود.

مثال:

Her phiz showed her surprise at the unexpected news.

معنی فارسی کلمه phiz

: معنی phiz به فارسی

فیز، ظاهری یا حالت صورت یک فرد، به ویژه وقتی که بیانگر احساسات است.