معنی فارسی phonetical
B1قواعد و اصول مربوط به فونت و نحوه تلفظ کلمات را شامل میشود.
Relating to the sounds of speech and how they are produced.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در حال مطالعه قواعد فونتیک در زبانشناسی است.
مثال:
She is studying phonetical rules in linguistics.
معنی(example):
هجی فونتیکی در تلفظ صحیح کمک میکند.
مثال:
Phonetical spelling helps with correct pronunciation.
معنی فارسی کلمه phonetical
:
قواعد و اصول مربوط به فونت و نحوه تلفظ کلمات را شامل میشود.