معنی فارسی phospho
B1فسفو، مرتبط با فسفر، معمولاً به ترکیبات شیمیایی اشاره دارد که این عنصر را شامل میشوند.
Relating to phosphorus, often used in scientific contexts especially in biochemistry.
- OTHER
example
معنی(example):
ترکیبات فسفوری در بدن اهمیت دارند.
مثال:
Phospho compounds are important in the body.
معنی(example):
گروههای فسفوری معمولاً در انتقال انرژی نقش دارند.
مثال:
Phospho groups are often involved in energy transfer.
معنی فارسی کلمه phospho
:
فسفو، مرتبط با فسفر، معمولاً به ترکیبات شیمیایی اشاره دارد که این عنصر را شامل میشوند.