معنی فارسی phosphorescing

B2

فسفرسانس، درخشش متریالی است که بعد از دریافت انرژی، آن را به آرامی آزاد می‌کند و در تاریکی نور می‌تاباند.

The property of emitting light after being energized, particularly seen in certain materials.

verb
معنی(verb):

To exhibit phosphorescence

example
معنی(example):

ماده فسفرسانس در تاریکی درخشان بود.

مثال:

The phosphorescing material glowed in the dark.

معنی(example):

برخی از موجودات اقیانوس به خاطر فسفرسانس معروف هستند.

مثال:

Some ocean creatures are known for phosphorescing.

معنی فارسی کلمه phosphorescing

: معنی phosphorescing به فارسی

فسفرسانس، درخشش متریالی است که بعد از دریافت انرژی، آن را به آرامی آزاد می‌کند و در تاریکی نور می‌تاباند.