معنی فارسی phrasemake
B1عمل ایجاد و شکلدهی عبارات برای رساندن مفاهیم خاص.
To create phrases or expressions to convey ideas or concepts.
- VERB
example
معنی(example):
سخت است که مفاهیم جدید را به عبارات قابل فهم تبدیل کنیم.
مثال:
It's hard to phrasemake new concepts into understandable terms.
معنی(example):
نویسندگان معمولاً باید ایدهها را برای مخاطبان خود به عبارات تبدیل کنند.
مثال:
Writers often have to phrasemake ideas for their audience.
معنی فارسی کلمه phrasemake
:
عمل ایجاد و شکلدهی عبارات برای رساندن مفاهیم خاص.