معنی فارسی phycomycetous

B1

طبقاتی از قارچ‌ها که به جلبک‌ها و قارچ‌های مشابه وابسته هستند.

Relating to or characteristic of the class of fungi that includes algae-like organisms.

example
معنی(example):

موجودات فیکومایسیتیوس اغلب در محیط‌های آبی یافت می‌شوند.

مثال:

Phycomycetous organisms are often found in aquatic environments.

معنی(example):

بسیاری از گونه‌های فیکومایسیتیوس نقش‌های مهمی در اکوسیستم‌ها ایفا می‌کنند.

مثال:

Many phycomycetous species play important roles in ecosystems.

معنی فارسی کلمه phycomycetous

: معنی phycomycetous به فارسی

طبقاتی از قارچ‌ها که به جلبک‌ها و قارچ‌های مشابه وابسته هستند.