معنی فارسی pi-jaw

B1 /ˈpʌɪdʒɔː/

نوعی ساختار فک که در برخی از حیوانات وجود دارد و به شکل خاصی طراحی شده است.

A specific jaw structure observed in certain animals.

noun
معنی(noun):

Patronising or lecturing talk, especially from an adult to a child.

example
معنی(example):

تمساح به خاطر ساختار دهانش به نام پی‌جا شناخته شده است.

مثال:

The alligator is known for its pi-jaw structure.

معنی(example):

پی‌جا به گرفتن طعمه به صورت مؤثر کمک می‌کند.

مثال:

The pi-jaw helps in catching prey efficiently.

معنی فارسی کلمه pi-jaw

: معنی pi-jaw به فارسی

نوعی ساختار فک که در برخی از حیوانات وجود دارد و به شکل خاصی طراحی شده است.