معنی فارسی piacevole
B1لذتبخش، چیزی که خوشایند است و حس خوب ایجاد میکند.
Pleasing, enjoyable, or giving pleasure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این موسیقی واقعاً لذتبخش بود.
مثال:
The music was really piacevole to listen to.
معنی(example):
او منظرهی کوه را بسیار لذتبخش یافت.
مثال:
She found the view from the mountain to be quite piacevole.
معنی فارسی کلمه piacevole
:
لذتبخش، چیزی که خوشایند است و حس خوب ایجاد میکند.