معنی فارسی pickaback

B2

حمل کردن کسی بر روی پشت، معمولاً به عنوان یک سرگرمی یا روش جابجایی.

To carry someone on your back, often as a playful or supportive action.

adverb
معنی(adverb):

On the back or the shoulders

example
معنی(example):

او برادر کوچک‌ترش را به صورت قورباغه‌ای سوار کرد.

مثال:

He gave his little brother a ride piggyback.

معنی(example):

او دوست دارد که پدرش او را به صورت قورباغه‌ای حمل کند.

مثال:

She loves to have her dad carry her piggyback.

معنی فارسی کلمه pickaback

: معنی pickaback به فارسی

حمل کردن کسی بر روی پشت، معمولاً به عنوان یک سرگرمی یا روش جابجایی.