معنی فارسی piebaldly
B1به طرزی که رنگها به صورت پیبالد در موجودی ترکیب شده باشند.
In a manner characterized by patches of two or more colors, typically black and white.
- ADVERB
example
معنی(example):
اسب به طرز پیبالد با رنگهای سیاه و سفید نقش بسته بود.
مثال:
The horse was piebaldly patterned with black and white.
معنی(example):
او به ظاهر پیبالد سگ تحسین کرد.
مثال:
She admired the piebaldly appearance of the dog.
معنی فارسی کلمه piebaldly
:
به طرزی که رنگها به صورت پیبالد در موجودی ترکیب شده باشند.