معنی فارسی pigly

B1

به سبکی اطلاق می‌شود که به خوک یا ویژگی‌های مجسمه‌ای خود اشاره دارد.

Having characteristics that are reminiscent of pigs or pig-like features.

example
معنی(example):

سبک پیکسل‌زده نقاشی به اتاق جذابیت می‌بخشد.

مثال:

The pigly style of the painting adds charm to the room.

معنی(example):

ابرازهای پیکسل‌زده او داستان را بیشتر سرگرم‌کننده کرد.

مثال:

His pigly expressions made the story even more entertaining.

معنی فارسی کلمه pigly

: معنی pigly به فارسی

به سبکی اطلاق می‌شود که به خوک یا ویژگی‌های مجسمه‌ای خود اشاره دارد.