معنی فارسی pignon

B1

پینون، دانه‌ای که در مخروط کاج‌ها یافت می‌شود و به غذاها طعم می‌بخشد.

A nut obtained from certain pine cones, used for flavoring foods.

example
معنی(example):

پینون دانه‌ای است که در برخی از انواع مخروط‌های کاج یافت می‌شود.

مثال:

The pignon is a nut found in certain types of pine cones.

معنی(example):

پینون طعم منحصر به فردی به انواع غذاها اضافه می‌کند.

مثال:

Pignon adds a unique taste to various dishes.

معنی فارسی کلمه pignon

: معنی pignon به فارسی

پینون، دانه‌ای که در مخروط کاج‌ها یافت می‌شود و به غذاها طعم می‌بخشد.