معنی فارسی pilgrimess
B1زن زائر، زنانی که به سفرهای مقدس میروند.
A female pilgrim.
- NOUN
example
معنی(example):
زائر زن در سفرش لباسهای سنتی پوشیده بود.
مثال:
The pilgrimess wore traditional clothing on her journey.
معنی(example):
به عنوان یک زائر زن، او ارتباط عمیقی با زمین احساس کرد.
مثال:
As a pilgrimess, she felt a deep connection to the land.
معنی فارسی کلمه pilgrimess
:
زن زائر، زنانی که به سفرهای مقدس میروند.