معنی فارسی pimpled
B1پمپلدار، به وضعیتی اشاره دارد که پوست دچار آکنه یا جوشها باشد.
Describing skin that has pimples or acne; often associated with adolescence.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او نسبت به پوست پمپلدارش احساس خودآگاهانهای داشت.
مثال:
She felt self-conscious about her pimpled skin.
معنی(example):
صورت پمپلدار او نشاندهنده نوجوانیاش بود.
مثال:
His pimpled face showed signs of adolescence.
معنی فارسی کلمه pimpled
:
پمپلدار، به وضعیتی اشاره دارد که پوست دچار آکنه یا جوشها باشد.