معنی فارسی pinnacling
B1پیناکلینگ به معنای رسیدن به اوج یا نشان دادن اوج در یک زمینه خاص است.
The act of reaching a peak or culminating point in a particular area or activity.
- verb
verb
معنی(verb):
To put something on a pinnacle.
معنی(verb):
To build or furnish with a pinnacle or pinnacles.
example
معنی(example):
کوهنوردان در حال رسیدن به اوج بلندترین قله در این رشته بودند.
مثال:
The climbers were pinnacling the highest peak in the range.
معنی(example):
او وقتی به اوج کارش رسید، احساس موفقیت کرد.
مثال:
She felt a sense of achievement when she reached the pinnacling moment of her career.
معنی فارسی کلمه pinnacling
:
پیناکلینگ به معنای رسیدن به اوج یا نشان دادن اوج در یک زمینه خاص است.
