معنی فارسی pinrowed
B1پین روده، به معنی قرار دادن یا مرتبسازی چیزها به روشی مشخص.
Arranged or fixed items in a row or a line.
- VERB
example
معنی(example):
تیم بیسبال بازیکنان خود را برای مسابقه آینده پینرو کرد.
مثال:
The baseball team pinrowed their players for the upcoming match.
معنی(example):
او هر آیتم را بر روی قفسه به خوبی پینرو کرد.
مثال:
She pinrowed each item on the shelf for better organization.
معنی فارسی کلمه pinrowed
:
پین روده، به معنی قرار دادن یا مرتبسازی چیزها به روشی مشخص.