معنی فارسی pinspot
B1پیناسپات، گاهی به معنی هدفگیری نور برای توجه به جزئیات خاصی در یک صحنه یا نمایش استفاده میشود.
To use a focused beam of light to illuminate a specific area or detail.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت که نورها را برای اجرا پیناسپات کند.
مثال:
The artist decided to pinspot the lights for the performance.
معنی(example):
ما از پیناسپاتینگ برای برجسته کردن جزئیات در نمایش استفاده کردیم.
مثال:
We used pinspotting to highlight the details in the display.
معنی فارسی کلمه pinspot
:
پیناسپات، گاهی به معنی هدفگیری نور برای توجه به جزئیات خاصی در یک صحنه یا نمایش استفاده میشود.