معنی فارسی piscation
B1صید، عمل گرفتن ماهیها یا دیگر موجودات آبزی از آب.
The act of catching fish or other aquatic organisms from water.
- NOUN
example
معنی(example):
صید ماهی بخشی حیاتی از بومشناسی اقیانوس است.
مثال:
The piscation of fish is a vital part of ocean ecology.
معنی(example):
او تکنیکهای صید را برای بهبود کارایی ماهیگیری مورد مطالعه قرار داد.
مثال:
He studied piscation techniques to improve fishing efficiency.
معنی فارسی کلمه piscation
:
صید، عمل گرفتن ماهیها یا دیگر موجودات آبزی از آب.