معنی فارسی pisk
B1پیک کردن، به معنای انتخاب یا گزینش چیزی.
Pisk, to choose or select something.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند تا قرارداد را برای یک پیشنهاد بهتر پیک کنند.
مثال:
They decided to pisk the contract for a better offer.
معنی(example):
او عاشق پیک کردن میوههای مختلف برای سالادش است.
مثال:
He loves to pisk various fruits for his salad.
معنی فارسی کلمه pisk
:
پیک کردن، به معنای انتخاب یا گزینش چیزی.