معنی فارسی pitchforked

B1

چنگک شده، به عمل استفاده از چنگک برای جابه‌جا کردن یا تحت فشار قرار دادن مواد اشاره دارد.

Past tense of pitchfork; to have moved or lifted something with a pitchfork.

verb
معنی(verb):

To toss or carry with a pitchfork.

مثال:

The hay was soon pitchforked onto the wagon.

معنی(verb):

To throw suddenly.

example
معنی(example):

کاه با استفاده از چنگک به طویله منتقل شد.

مثال:

The straw was pitchforked into the barn.

معنی(example):

او کاه را با چنگک به یک توده منظم منتقل کرد.

مثال:

He pitchforked the hay into a neat pile.

معنی فارسی کلمه pitchforked

: معنی pitchforked به فارسی

چنگک شده، به عمل استفاده از چنگک برای جابه‌جا کردن یا تحت فشار قرار دادن مواد اشاره دارد.