معنی فارسی pitomie

B1

پیتومی، ماده‌ای است که در سیستم‌های بیولوژیکی برای کنترل برخی عملکردها نقش دارد.

A substance that plays a role in biological systems for regulating certain functions.

example
معنی(example):

سطح پیتومی بیمار به دقت نظارت می‌شد.

مثال:

The patient's pitomie levels were monitored closely.

معنی(example):

پزشکان معمولاً پیتومی را در بیماران با شرایط خاص بررسی می‌کنند.

مثال:

Doctors often check pitomie in patients with specific conditions.

معنی فارسی کلمه pitomie

: معنی pitomie به فارسی

پیتومی، ماده‌ای است که در سیستم‌های بیولوژیکی برای کنترل برخی عملکردها نقش دارد.