معنی فارسی pittings
B1حفرههایی یا فرورفتگیهایی که بر روی سطوح ایجاد میشوند.
Small pits or indentations on a surface caused by wear or erosion.
- NOUN
example
معنی(example):
آسیبهای روی سطح فلز نشاندهندهٔ فرسایش در طول زمان است.
مثال:
The pittings on the metal surface suggest wear over time.
معنی(example):
هنرمند از آسیبها برای ایجاد بافت در مجسمه استفاده کرد.
مثال:
The artist used pittings to create texture in the sculpture.
معنی فارسی کلمه pittings
:
حفرههایی یا فرورفتگیهایی که بر روی سطوح ایجاد میشوند.