معنی فارسی pityroid
B1پیتیرودی، مربوط به تومورهای یا ضایعاتی که شبیه به غده تیروئید هستند.
Pertaining to or resembling a pituitary or related gland.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک اشاره کرد که رشد، طبیعتی پیتیرودی دارد.
مثال:
The doctor mentioned that the growth was pityroid in nature.
معنی(example):
او درباره تومورهای پیتیرودی در کتاب پزشکیاش مطالعه کرد.
مثال:
She read about pityroid tumors in her medical book.
معنی فارسی کلمه pityroid
:
پیتیرودی، مربوط به تومورهای یا ضایعاتی که شبیه به غده تیروئید هستند.