معنی فارسی pivotally
B2به معنای در نقطهای کلیدی یا اساسی که تأثیر زیادی دارد.
In a manner that is of central or crucial importance.
- ADVERB
example
معنی(example):
این تصمیم به طور کلیدی برای موفقیت پروژه مهم بود.
مثال:
The decision was pivotally important for the project's success.
معنی(example):
او نقش کلیدی در این تیم دارد و بر نتایج به طور قابل توجهی تأثیر میگذارد.
مثال:
She plays a pivotally role in the team, influencing outcomes significantly.
معنی فارسی کلمه pivotally
:
به معنای در نقطهای کلیدی یا اساسی که تأثیر زیادی دارد.