معنی فارسی pivoting
B1چرخش، حرکت به سمت یک سمت جدید یا تغییر در رویکرد یا استراتژی.
The act of turning or changing direction, often in response to new circumstances.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To turn on an exact spot.
معنی(verb):
To make a sudden or swift change in strategy, policy, etc.
noun
معنی(noun):
A motion by which something pivots.
معنی(noun):
The pivot-work in a machine.
example
معنی(example):
چرخیدن سریع می‌تواند به شما کمک کند تا در حین دویدن از موانع دوری کنید.
مثال:
Pivoting quickly can help you avoid obstacles while running.
معنی(example):
شرکت در حال چرخش برای تمرکز بیشتر بر فروش آنلاین است.
مثال:
The company is pivoting to focus more on online sales.
معنی فارسی کلمه pivoting
:
چرخش، حرکت به سمت یک سمت جدید یا تغییر در رویکرد یا استراتژی.
