معنی فارسی placage

B1

نوعی تزئینی که برای زیباسازی استفاده می‌شود.

A decorative surface treatment, often to enhance appearance.

example
معنی(example):

زینت منطقه به وضوح در تزئینات مشهود بود.

مثال:

The placage of the area was evident in the decorations.

معنی(example):

آنها از زینت‌کاری برای ارتقاء زیبایی اتاق استفاده کردند.

مثال:

They used placage to enhance the aesthetic of the room.

معنی فارسی کلمه placage

: معنی placage به فارسی

نوعی تزئینی که برای زیباسازی استفاده می‌شود.