معنی فارسی plankter

B1

شخصی که به انجام تمرینات پلکانی می‌پردازد و بر حفظ تعادل و تقویت عضلات تمرکز دارد.

A person who practices planking exercises, focusing on balance and muscle strength.

example
معنی(example):

یک پلنکتر به خاطر قدرتش در حفظ تعادل شناخته می‌شود.

مثال:

A plankter is known for its strength in maintaining balance.

معنی(example):

مدرس بر اهمیت تکنیک پلنکتر برای ایمنی تاکید کرد.

مثال:

The instructor emphasized the importance of a plankter's technique for safety.

معنی فارسی کلمه plankter

: معنی plankter به فارسی

شخصی که به انجام تمرینات پلکانی می‌پردازد و بر حفظ تعادل و تقویت عضلات تمرکز دارد.