معنی فارسی planoconvex
B2لنز اچت چهارگوشی که یک سمت آن صاف و سمت دیگر آن خمیده است. این نوع لنز برای فشردهسازی نور معمولاً استفاده میشود.
A lens that is flat on one side and convex on the other, used in various optical applications.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(of a lens) Having one side plane and the other convex.
example
معنی(example):
لنز پلانوکونکُس از یک سمت صاف و از سمت دیگر گرد است.
مثال:
A planoconvex lens is flat on one side and curved on the other.
معنی(example):
ما از یک لنز پلانوکونکُس برای متمرکز کردن نور استفاده کردیم.
مثال:
We used a planoconvex lens to focus the light.
معنی فارسی کلمه planoconvex
:
لنز اچت چهارگوشی که یک سمت آن صاف و سمت دیگر آن خمیده است. این نوع لنز برای فشردهسازی نور معمولاً استفاده میشود.