معنی فارسی plantage
B1مزرعهای که گیاهان و محصولات کشاورزی در آن کشت میشوند.
A cultivated area where plants are grown for agricultural purposes.
- NOUN
example
معنی(example):
کشتزار پر از میوههای مختلف بود.
مثال:
The plantage was filled with various fruits.
معنی(example):
در کشتزار، کارگران هر فصل برداشت را جمعآوری میکنند.
مثال:
In the plantage, workers gather harvest every season.
معنی فارسی کلمه plantage
:
مزرعهای که گیاهان و محصولات کشاورزی در آن کشت میشوند.