معنی فارسی plasmoid

B2

پلاسموید، ساختاری از پلاسما که ممکن است تحت تأثیر میدان‌های مغناطیسی قرار گیرد.

A structure formed by plasma, often influenced by magnetic fields.

example
معنی(example):

یک پلاسموید ساختاری از پلاسما است.

مثال:

A plasmoid is a structure made of plasma.

معنی(example):

دانشمند رفتار پلاسموید را در آزمایشگاه بررسی کرد.

مثال:

The scientist studied the behavior of the plasmoid in the lab.

معنی فارسی کلمه plasmoid

: معنی plasmoid به فارسی

پلاسموید، ساختاری از پلاسما که ممکن است تحت تأثیر میدان‌های مغناطیسی قرار گیرد.