معنی فارسی platanist
B2کسی که به مطالعهٔ درختان پلاتان میپردازد.
A person who studies or specializes in plane trees.
- NOUN
example
معنی(example):
یک پلاتانیست عادات درخت پلاتان را مطالعه میکند.
مثال:
A platanist studies the habits of the platane tree.
معنی(example):
پلاتانیست مقالهای در مورد بومشناسی درختان شهری نوشت.
مثال:
The platanist wrote a paper on the ecology of urban trees.
معنی فارسی کلمه platanist
:
کسی که به مطالعهٔ درختان پلاتان میپردازد.