معنی فارسی platicly
B1به صورت افقی یا صاف، به طوری که هیچ برجستگی یا فرورفتگی قابل توجهی نداشته باشد.
In a flat or level manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
از نظر افقی، سطح شیء کاملاً صاف بود.
مثال:
Platicly, the surface of the object was completely flat.
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت مجسمه را به صورت صاف طراحی کند تا تأثیر مدرنتری داشته باشد.
مثال:
The artist chose to design the sculpture platicly for a modern effect.
معنی فارسی کلمه platicly
:
به صورت افقی یا صاف، به طوری که هیچ برجستگی یا فرورفتگی قابل توجهی نداشته باشد.